سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کویر مینایی

نمی خوام پست بزنم، فقط می خوام از یه حس براتون بگم، ای دست ها یاری کنید... به تندی ضربان فکرم بر زمین و زمان ضربه بزنید

اینکه آدم ها خودشون که خالق احساسشون هستن، هر کی فکر می کنه که می تونه از محیط بیرون احساسش رو بسازه در اشتباه تامه، خودمونیم که احساس لذت شادی ناراحتی عصبانیت و ... رو خلق می کنیم... و هر کسی که داره عشق و نفرت رو توی بیرون از خودش جستجو می کنه، دنبال عشق عاریتی می گرده، بگین برگرده

 می دونین از کجا دارم این رو میگم، چون الان دارم به مزخرفترین موزیکی که تا حالا شندیدم گوش میدم، نه اینکه گوش بدم، هیچوقت به هیچ موسیقی گوش ندادم، خودشون برا خودشون می خونن و میزنن، فقط از یه گوش رد می شن و به گوش دیگه می رسن ...  ولی با وجود مزخرف بودن تام این موسیقی ازش لذت می برم، چه جوری بگم، دارم خودم عشق و تنفر رو می سازم

ما خودمون خالق خودمونیم... این شاید یه کم گنده تر از دهن من باشه، ولی دارم به همین نتیجه می رسم که اگه همه ی عالم خلاف مون قدم بردارن، تا وقتی که خودمون نخواهیم، نمی تونن هیچ تاثیری بر زندگی ما داشته باشن

خدایا، مهربانا، خیلی خیلی دوستت دارم، به خودت قسم آخر معرفتی، آخر مرامی، کارت خیلی درسته... اگه فقط و فقط یه بار به این جمله که هر کی خودش رو بشناسه خداش رو شناخته توجه کنیم... می فهمیم که قدر و منزلت ما چقدر زیاده... خیلی کریمی خدا

نگاشته ای از مورخه ی سی اردیبهشت هشتاد و نه... ویرایش: امروز! 


__________________

گاهی یادداشتها و حتی پست های قبلی خودم رو مرور میکنم، و برام جالبه ! حرفایی رو که می زنم یادم میره! یعنی حس میکنم اولین باره این رو میخونم! 

الان هم این یادداشت بالا رو از میان یادداشت هام پیدا کردم، یادداشتی که به نظر میاد از اینکه نوشتم پشیمون نیستم.

 خودتون خودتون رو بسازین، از هیچ کسی دیگه توقع نداشته باشین!! خودتون با توکل با بی منت ترین یاری رسان هستی... الهی به امید تو 

پ.ن: از خجالتتون در میام.. نتونستم و یه کم دیگه هم مونده احیانا که نتونم به دوستانم سر بزنم!


+نوشته شده در یکشنبه 89/6/28ساعت 1:54 صبحتوسط من گم را تو پیدا کن | | نظر