سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کویر مینایی

الهی ! بنده ی عاصی تو به درگاهت آمده، اگر گریز پای بود، همان اول بار که سرکشی کرده بود، باز نمی گشت... دوباره سر به آستان تو نمی سایید، چشم به آسمان نمی دوخت...

الهی ! بنده ی سراپا تقصیر تو آمده ( گر به بندگی بپذیری، بپذیر... به آنچه که رضا تری ) ... به جایی و مکانی و زمانی قدم برداشته که جز امید به بخشش و رحمت تو، امیدش نیست، می داند که از تو جز رحمت و مغفرت انتظاری نیست...

الهی ! بنده ی صد توبه شکسته ی تو آمد، گر امید به کوی دیگری داشت، رو به سوی تو نمی کرد، درگاه تو مجدد نمی جست، چه پناهگاهی امن تر از بارگاهت؟

الهی ! هر بار تو دستگیرش بودی، هر بار تو بخشودیش، هر بار تو لطف و احسانش نمودی، هر بار به کرم خویش نوازشش کردی، هر بار .... که گر نبود که دستی که نگهش دارد،به اولین لغزش، سقوط می کرد...

الهی ! بنده ی گنهکارت، نه به اجبار، نه به ارعاب... با پای خویش آمده، به امید بخشش آمده، نا امید برنگردانش

... الهی ! بنده ی یکسره محتاج نگاه تو آمده، نگاهش کن،... به چشم احسان نگاهش کن

الهی ! ... تو مرا الهی، من تو را...


_________________
خدایا ! من چمه؟ روزنانسهام شدید شده! یه زلزله ی مداوم وجودم رو گرفته!! قراره زیر و رو بشم؟ ... پذیرای هر گونه زیر و رو شدن هستم! ولی زلزله اش آروم باشه .


+نوشته شده در دوشنبه 89/6/1ساعت 6:14 صبحتوسط من گم را تو پیدا کن | | نظر